Raftam


Elaheh
Viguen

رفتم ، رفتم
گریزانم از دیدارت ، رفتم
پشیمانم از آزارت ، رفتم
مکن هرگز یاد مرا
برو پیشم دیگر میا
مبر نامم بهر خدا
شوی تا از دستم رها ، رفتم
{ویگن}
بیا ، بیا
امید نا امیدی ها ، بیا
چرا باشی تو دور از ما ، بیا
رفتی ، از چه رو ، ای دیر آشنا
باز آ ، تا نسوزی ، جان مرا
بیا جانم به قربانت بیا
بیا دستم به دامانت بیا
{الهه}
آزارت نمی کنم دگر
بیهوده مکن بمن نظر
عشق من نمی دهد ثمر ، رفتم
در گوشم مخوان فسانه ات
قلبم رامکن نشانه ات
بگریزم ز دام و دانه ات ، رفتم
نوای زار من از دل برخیزد
بنشین اگر بر دل شوری انگیزد
سرشک حسرت‌ها در سینه ریزد
{ویگن}
تو همچون سایه ابری
که در یکجا نمی مانی
تو همچون خواب شبهائی
که از چشمم گریزانی
تو از راز نگاه من
غم دل را نمی خوانی
تو عشق سینه سوزم را
نمی دانی نمی دانی
امید نا امیدی ها ، بیا
چرا باشی تو دور از ما ، بیا
{الهه}
روز و شب چو بلبلی حزین
می سازم نوای دلنشین
می خوانم زسرما و خزان ، رفتم
بیهوده نمی کنم فغان
می سوزم ز سوز دیگران
در رنجم ز رنج این و آن ، رفتم
{ویگن}
تو همچون سایه ابری
که در یکجا نمی مانی
تو همچون خواب شبهائی
که از چشمم گریزانی
تو از راز نگاه من
غم دل را نمی خوانی
تو عشق سینه سوزم را
نمی دانی نمی دانی
بیا جانم به قربانت بیا
بیا دستم به دامانت بیا