حالا دیگه تورو داشتن خیاله
دل اسیرآرزوهای محاله
غبار پشت شیشه میگه رفتی
ولی هنوز دلم باور نداره
حالا راه تو دوره دل من چه صبوره
کاش که بودی و می دیدیزندگیم چه سوت و کوره
آسمون از غم دوری دیگه روز و شب می باره
حالا تو ذهن خیابون من و تنها جا می ذاره
خاطره مثل یک پیچک می پیچه رو تن خستم
دیگه حرفی که ندارم دل به خلوت تو بستم