Pichak


Reza Sadeghi

مثل آینه شکستم ، تو ندیدی
صدای شکستنم رو نشنیدی
یادته بهت می ‌گفتم نمی مونی
دیدی آخرش به حرف من رسیدی
پیچک های باغچمون خشک شد و پژمرد
خاطرات ما رو توی قصه ها برد
دلی‌ که حتی به حرف های تو خوش بود
دیدی آخرش چه جور تو دست تو مرد
من رو دادی به بهانه
به یه حرف عاشقانه
چه فروختی من رو آسون
زیر قیمت ، هیچ و ارزون
آروم آروم ، بازی بازی
زندگیم ، دادی به بازی
ما که باختیم و تموم شد
الهی خودت نبازی
تو نبودی ، تو ندیدی
بغض و هق هق نشنیدی
واسه بودن تو موندم
تو چه بی‌ خیال پریدی
رفتی و زدی ، شکستی
گلدون اقاقی ها رو
چه کنم با باغ بی‌ گل
باغ سرده بی‌ بهار رو
مثل آینه شکستم ، تو ندیدی
صدای شکستنم رو نشنیدی
یادته بهت می ‌گفتم نمی مونی
دیدی آخرش به حرف من رسیدی
پیچک های باغچمون خشک شد و پژمرد
خاطرات ما رو توی قصه ها برد
دلی‌ که حتی به حرف های تو خوش بود
دیدی آخرش چه جور تو دست تو مرد