Payan Eshgh


Dariush

آزادگی را من ندیدم این زمان
غیر از کلامی
جز این اگر دیدی به او جانا رسان
از ما سلامی
باور مکن در عهد ما
یک جو در این دلها صفا
کو همدمی وای از این
بی همزبانی
پایان عشق این است اگر
خواهم که گردون سررسد
از من به جا نگذارد
نام ونشانی
همدرد پروانه منم
آتش به دل و دیوانه منم
شب ها تا هنگام سحر
تک مشتری میخانه منم
پابوس پیمانه منم
تا دهد لب برلبم
درمستی افسانه منم
در بی خبری رندانه منم
شب گردی آشفته سری
در نیمه شبان مستانه منم
گم کرده جانانه منم
آه از این تاب وتبم
آزادگی را من ندیدم این زمان
غیر از کلامی
جز این اگر دیدی به او جانا رسان
از ما سلامی
باور مکن در عهد ما
یک جو در این دلها صفا
کو همدمی وای از این
بی همزبانی
پایان عشق این است اگر
خواهم که گردون سررسد
از من به جا نگذارد
نام ونشانی