Pas Az Entezarha


Mohammad Nouri

خبری نشد از مسافر من
نرفته دمی ز خاطر من

نه نامه به من فرستاد
نه پاسخ نامه ها رو داد

نگران به رهش اسیر غمش
که سر برسد به من ستمش

که مگر برسد پیامی از او
که مگر شنوم کلامی از او

انتظارم یه سر آمد آخر
هی که یارم ز در آمد آخر

دیدم آورده سوی من باز
نامه هایم همه ز آغاز

واه و دردا که آشنایم
پس فرستاده نامه هایم

او که عشقش ثمری ندارد
دیگر از من اثری ندارد

گفتگو ها همه سر آمد
آرزوها چنین بر آمد

بسته عمرم به تار مویی
کی رسد دل به آرزویی