Parvaz


Viguen

توی غربت بال و پربسته شدم
خودم ازدست خودم خسته شدم
روح سرگشته من دربند
تشنه دامنه الونده
دیگه می خوام پرهام باز کنم
بال و پرگیرم و پرواز کنم
تا میان همه یاران قدیم
سازمو با همه دم ساز کنم
من که یک عمر پر و بالم بود
آفتاب آئینه حالم بود
توی غربت دل من غمگین
غم غربت به خدا سنگین
بال و پر گیرم و پرواز کنم
نغمه زندگی آغاز کنم
بانو ای دل سوزه دل ساز
سر کنم با دل و جان
این آواز که توای خاک گوهر بار
وطن سند هستی ادوار کهن
شور و سرمستیم از باده توست همه هستی من زاده توست
شور و سرمستیم از باده توست همه هستی من زاده توست
توی غربت بال و پر بسته شدم
خودم از دست خودم خسته شدم
روح سرگشته من دربنده
تشنه دامنه الونده
بال و پرگیرم و پرواز کنم
نغمه زندگی آغاز کنم
با نوای دل سوزه دل ساز سر کنم
با دل و جان این آواز که تو ای
خاک گوهر بار وطن
سند هستی ادوار کهن
شور و سر مستیم از باده توست
همه هستی من زاده توست
شور و سر مستیم از باده توست
همه هستی من زاده توست
شور و سر مستی من باده توست
همه هستی من زاده توست
شور و سر مستیم از باده توست
همه هستی من زاده توست