Paeez


Mani Rahnama

ای کاش میشد ای کاش ، هر لحظه از تو گفتن
در مسلخ شکستن ، در آینه شکفتن
ای کاش قصه ما ، میشد دوباره آغاز
میشد قفس نباشه ، این آسمون پرواز
ای کاش باغ پاییز ، باغ ترانه میشد
هر شعر با نگاهت ، یک عاشقانه میشد
میشد که این کبوتر ، پر بکشه دوباره
از خاک سرخ خورشید ، تا خنده ستاره
خوب هنوز و دیروز ، من خسته از غرورم
دریای دردم اما ، چه ساکت و صبورم
تو خسته بودی از من ، من از گلایه سرشار
وقتی که می‌شکستم ، گفتی خدا نگهدار