مهربونیت عطر یاس و دل مادر
بخشش و صبر و عطوفت برادر
این همه تنهایی و درد و جدایی
این همه اسیری و بی سرپناهی
دل قرصت از شجاعت مثل بابا
ای تو خاتون صبور قصه ما
داغ مادر داغ بابا و برادر
غنچه دل نجیبت شده پرپر
توی دشت بی غرور و داغ و تب دار
توی اون غروب دردآلود و غم بار
دل قرصت از شجاعت مثل بابا
ای تو خاتون صبور قصه ما
عاشقا رو سر بریدن بی جوابی
ندادن به اون غریبا جرعه آبی
اما با تاب و تحمل هرچه دیدی
جلوی دیو پلیدی قد کشیدی
دل قرصت از شجاعت مثل بابا
ای تو خاتون صبور قصه ما
قصه سردار عاشق رو تو گفتی
آه بگو چیا که نشنفتی
حالا دیگه قصتونو همه عاشقا می دونن
توی بغض حزن و اندوهتا ابد اشک می فشونن