Gozashtehaye Shirin


Fataneh

اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
ناخدا کشتی ما خورده شکست
رفته بر باد فنا هرچی که هست
ناخدا ما همه طوفان زده ایم
ای خدا تاب و توان رفته ز دست
حالا که روز یاریه نوبت غمگساریه
به داد ما نمی رسند وای که چه روزگاریه
به داد ما نمی رسند وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
امان ز بد عهدی و بی وفایی
از آن که می زد دم از آشنایی
از آن که می زد دم از آشنایی
امان ز بی مهری این زمونه
زمانی تنهایی و بی نوایی
حالا که روز یاریه نوبت غمگساریه
تو هم به ما ناز میکنی وای که چه روزگاریه
تو هم به ما ناز میکنی وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
ای خدا طاقت من رفته ز دست
ای خدا طاقت من رفته ز دست
حالا که بخت ز من برگشته س
من به یک دوست دلم خوش کردم
من به یک دوست دلم خوش کردم
او دلم شیشه خون کرد و شکست
او دلم شیشه خون کرد و شکست
حالا که روز یاریه نوبت غمگساریه
به داد ما نمی رسند وای که چه روزگاریه
به داد ما نمی رسند وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
امان ز بد عهدی و بی وفایی
از آن که می زد دم از آشنایی
از آن که می زد دم از آشنایی
امان ز بی مهری این زمونه
زمانی تنهایی و بی نوایی
حالا که روز یاریه نوبت غمگساریه
به داد ما نمی رسند وای که چه روزگاریه
به داد ما نمی رسند وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
ای خدا طاقت من رفته ز دست
ای خدا طاقت من رفته ز دست
حالا که بخت ز من برگشته س
من به یک دوست دلم خوش کردم
من به یک دوست دلم خوش کردم
او دلم شیشه خون کرد و شکست
او دلم شیشه خون کرد و شکست
حالا که روز یاریه نوبت غمگساریه
تو هم به ما ناز میکنی وای که چه روزگاریه
تو هم به ما ناز میکنی وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت
دود شد و هوا رفت