Faseleh


Mehrdad

فاصله افتاده بین من و تو
دستامون نمی رسن به هم دیگه
اینو بغض تو نگفت
اینو قلب من می گه

فاصله افتاده بین من و تو
دستامون نمی رسن به هم دیگه
اینو بغض تو نگفت
اینو قلب من می گه

این همه سال دوری
دوری و بی خبری
من گرفتار قفس
تو پی در به دری
من به یک آیینه دلخوش
تو به سایه ها امیدوار
من به غربت تو مدیون
تو از این غریب طلبکار

فاصله افتاده بین من و تو
دستامون نمی رسن به هم دیگه
اینو بغض تو نگفت
اینو قلب من می گه

این همه زخم با من
این همه درد با تو
ابر شکوه،کی بباره؟
من ببارم یا تو؟
من گذشتم از گذشته
فرق ما شاید همین جاست
تو پری از قهر دیروز
من نگاهم رو به فرداست
هنوز هم تو این هوای
ابری افسرده خاطر
که نه دل خوشه نه دلدار
نه غذل خوشه نه شاعر
من پی بخشودنم
تو به فکر داوری
من به ابتدا رسیدم
تو هنوز در سفری
تو هنوز در سفری
تو هنوز در سفری

فاصله افتاده بین من و تو
دستامون نمی رسن به هم دیگه
اینو بغض تو نگفت
اینو قلب من می گه