Doshman


Lyrics by: Ardalan Sarfaraz
Sattar

من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر
این منم این که گشودست به من تیغه خنجر
دشمنم نیست منم این که تبر می زند از خشم
تا که از ریشه بیفتم به یکی ضربه دیگر
این همان لحظه تلخ است که به صحرا بزند عطر
عشق چون جغد کشد پر روی ویرانه باور
من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر
این منم این که گشودست به من تیغه خنجر
ناجوانمردترین همسفری ای من عاشق
هیچ راه سفری را نرساندیم به آخر
هر مصیبت که شد آغاز تو مرا بردی از آن راه
تو به هر در زدی انگشت و گذشتم من از آن در
من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر
این منم این که گشودست به من تیغه خنجر
تو تن خویش به هر زخم سپردی و گذشتی
خ.ن من شعر شد و شعر چکید از دل دفتر
تو تن آلوده هر درد چه بی درد رهائی
من بی درد به درد تو فتادم به بستر
آه ای دشمن من خسته از این جنگ و گریزم
هیچ شدم خسته شدم از من ویران شده بگذر
من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر
این منم این که گشودست به من تیغه خنجر