دختر شهر مشرقی
چشمای تو سیاهه
ابرو کمون گیسو بلند
چشات دقیق و ماهه
وقتی میگم دوست دارم
اخم میکنی و میخندی
آخه چشمات و از شرم و حیا
یواش یواش میبندی
خورشید شهر شرقیه
چشماتو غم نگیره
خدا کنه عشق تو رو
هیچ کی ازم نگیره
وای که نگاهت چه عشقم و دست کم گرفته
دار و ندار دلم و عشقم ازت گرفته
دختر شهر مشرقی
چشمای تو سیاهه
ابرو کمون گیسو بلند
چشات دقیق و ماهه
وقتی میگم دوست دارم
اخم میکنی و میخندی
آخه چشمات و از شرم و حیا
یواش یواش میبندی
وقتی کتاب قصه ها
دختر مشرقی نداشت
دیو سیاه آروم آروم
اومد پا توی قصه ها گذاشت
سالهای سال تو قصه ها
عاشقی معنایی نداشت
از هر دلی به هیچ کسی
تو قصه ها پا نمیذاشت
تا عاقبت یه دختری
اومد تو قصه ها نشست
شیشه ی عمر دیو رو
دختر مشرقی شکست
دخر شهر مشرقی
توی دلم کمین کن
واسه سفر به شهر عشق
اسب خیال و زین کن
بال بلند ابروهات
یه کمون رنگارنگه
دختر مشرقی فقط
تو دخترا قشنگه
دختر شهر مشرقی
چشمای تو سیاهه
ابرو کمون گیسو بلند
چشات دقیق و ماهه
وقتی میگم دوست دارم
اخم میکنی و میخندی
آخه چشمات و از شرم و حیا
یواش یواش میبندی
دختر شهر مشرقی
چشمای تو سیاهه
ابرو کمون گیسو بلند
چشات دقیق و ماهه
وقتی میگم دوست دارم
اخم میکنی و میخندی
آخه چشمات و از شرم و حیا
یواش یواش میبندی
خورشید شهر شرقیه
چشماتو غم نگیره
خدا کنه عشق تو رو
هیچ کی ازم نگیره
دختر شهر مشرقی
چشمای تو سیاهه
ابرو کمون گیسو بلند
چشات دقیق و ماهه
وقتی میگم دوست دارم
اخم میکنی و میخندی
آخه چشمات و از شرم و حیا
یواش یواش میبندی