Deshneh


Lyrics by: Shahkar Bineshpajou
Mani Rahnama

وقتی زل زد تو چشای زندگی
هنوزم تو کمرش یه دشنه بود
گرچه مرگو تا تهش سر می کشید
ولی باز به خون دنیا تشنه بود
روی دیوارای شهر خط می کشید
رو تن جاده تلوتلو می خورد
ته غربت یک کوچه جون می کند
ته غربت یک کوچه داشت می مرد
آخه نافریق نرو زده بود
دست بی معرفتش رو شده بود
مثل قایقی که واژگون بشه
کار روزگار وارو شده بود
تو گلوش یه جمله دست و پا می زد
جمله ای که دم آخر اون نیومد
حرفی که تا پشت حنجره رسید
ولی مرد و نفسش در نیومد