Davat


Shohreh

خونم اگر محقر گلای قالی پرپره
خمیده دیوار اطاق شکسته بغض پنجره
اطلسی ها خشکن اگر نمونده از باغچه اثر
به سرانگشت سکوت کسی نمی زند به در
هوای صحبت میکنم میام و جرأت میکنم
به خونه محقرم شما رو دعوت میکنم
من و ببخش به سادگی بیخودی صحبت میکنم
دست خودم نیست دلمه اگه جسارت میکنم
فاصلمون دور اگه نداری از دلم خبر
قدم بزار به چشم من که بی تو خشکیده دلم
دنیای ما اگر جداست فاصله تا عرش خداست
با این همه روی دلم به سوی حضرت شماست