Daryache Morde


Mohsen Chavoshi

خسته شدم خسته هر چی درده
آی رو دوش من درده هزار تا مرده
جنگ با این همه غم و غریبی
یکی بگه رسم به کدوم نبرده
بهار و پاییز و زمستون چیه
چیه
برگ درخت من همیشه زرده
وقتی زمونه رو گرفته از من
دلم دیگه دنبال چی بگرده
ای دلخور از گریه ، مرد پر از گریه
بغض ترک خورده ، دریاچه ی مرده
با گریه جاری شو ، بازم بهاری شو
با درد خلوت کن ، از غم شکایت کن
هزار تا خورشید واسه ی ما کمه
دنیا بدونه عشق خیلی سرده
باید بسازه و بسوزه با غم
دلی که بازیچه ی داغ و درده
حتی بخوابم روز خوش ندیدم
بپرس از این چشما که خواب گرده
منتظره کدوم خوشی بمونم
دنیا مگه چی داشته رو نکرده
ای دلخور از گریه ، مرد پر از گریه
بغض ترک خورده ، دریاچه ی مرده
با گریه جاری شو ، بازم بهاری شو
با درد خلوت کن ، از غم شکایت کن