Bezar Dastato To Dastam


Maziar Fallahi

بذار دستاتو تو دستام ، حالا
تورا می بینمت هر روز از این بالا
تو آسان می شوی با من
لبالب می شوی تا من
تورا با عشق می کشم در آغوشم
چرا انقدر نا امید
چرا انقدر با تردید
به تو نزدیک نزدیکم
به تو نزدیکتر از خورشید
بذار دستاتو تو دستام ، حالا
تورا می بینمت هر روز از این بالا
به باور می رسم با تو
نمی دانم منم یا تو
گذر کردم از این تردید
پرم از باور و امید
گذشتم از منو از من
گذشتم از قفس از تن
نه دلتنگم ، نه تاریکم
به تو نزدیک نزدیکم!