Bachehaye Jonoub


Mohsen Chavoshi

یاد بازی ، یاد بردنا و باختنا میوفتم
بعضی وقتام یاد جنگ و یاد موندنا و رفتنا میوفتم
دوست دارم برم جنوب ، کنار جاشوای دریا
که رو عرشه واسه ماهیا می خونن
بشینم نگاه کنم به شکل ابرا که هنوز شکل تفنگ و ترکش و تیر و جنونن
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
یاد بچه های مهربون اون زمین خاکی
یاد بازی ، یاد بردنا و باختنا میوفتم
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
یاد بچه های مهربون اون زمین خاکی
یاد بازی ، یاد بردنا و باختنا میوفتم
بعضی وقتام یاد جنگ و یاد موندنا و رفتن ها میوفتم
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن
پدرم همیشه میگه ، یادته بهت میگفتم ، اگه بچه های اهواز که نه ابرن نه پرندن
توی باز هم ببازن ، توی عشقشون برندن