Avaze Shour


Alireza Eftekhari

ای دل اگر نخواندت ، ره نبری به کوی او
بی قدمش کجا توان ره ببری به سوی او
گر نروی به سوی او ، راست بگو کجا روی
هر طرفی که بنگری ملک وی است و کوی او
جام و سبوی او منم ، غا لیه گوی او منم
پیش من آی تا شوی ،‌ جمله به رنگ و بوی او
تا به گوش جان من رمز الست گفته است
هیچ برون نمی رود از دلم آرزوی او
آنچه ز ما شنیده ای ، آن ز خدا شنیده ای
چون همه گفتگوی ما هست ز گفتگوی او
هیچ مجو ز هیچ کس نام و نشان من که من
غرق محیط گشته ام از رشحات جوی او
رو بر شمس تا دهد از تو خلاص مر تو را
خوی بدت بدل کند جمله به خلق و خوی او