Asemoun Hamisheh Abri Nist


Mohsen Yeganeh

آخره راه اومدن با روزگار
گره ی کوریه که بخت منه
که تموم اتفاقای بدش
شاهد زندگیه سخته منه
شاید این زخمی که از تو خوردمو
از حرارتش زبونه می کشم
یا تمومه بی کسی هامو همش
فقط از دسته زمونه می کشم
بگو بازم هوامو داریو
مثل همه منو تنها نمی ذاریو
بگو هستی تا نترسونتم
ظلمته این شب تکراریو
بگو هستیو روی ماهه تو امشب
پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من
ابری نمی مونه همیشه....

منکه پشتم به خودت گرمه و باز
هرچی این راهو میام نمیرسم
نکنه دستمو ول کردی برم
که به هرچی که می خوام نمیرسم؟
شایدم من اشتباهی اومدم
که دره بسته رو وا نمی کنی
من به این سادگی دل نمی کنم
از تو که منو رها نمی کنی