Arezoo


Ebi

خیلی وقته از چشام بی تو بارون می باره
دل نا امید من تو رو آرزو داره
ای همیشگی ترین آه ای دورترین
سوختن کار من است نگرانم منشین

راست می گفتی تو ،دیگر اکنون دیرست
دوستی و دوری ، آخرین تدبیرست
راست می گفتی ، تو باید از عشق برید
از چنین پایانی به سرآغاز رسید

شکستی و شکستم
گسستی و گسستم
چه بودی و چه بودم
چه هستی و چه هستم

تو رها از من باش ،ای برایم همه کس
زیر آوار قفس مانده ام من ز نفس
تو و خورشید بلند ،من و شب های قفس
بعد از این با خود باش ، یاد تو ما را بس