2017-05-21 00:32:09
Слова Hossein Safa
چشماتو باز کردی دنیام زیر و رو شد
چشماتو بستی و باز تاریکی هام شروع شد
...
چی بگم از کجا بگم
دردمو با کیا بگم
...
قلبم به تو محتاجه چشمم به تو وابستس
این پنجره بی چشمات از پلک زدن خستست
...
دلت که می لرزید من با چشام دیدن
تو زل تابستون چقدر زمستونه
...
هم دیدنی بودیی هم خواستنی بودی
هم چیدنی بودی هم باغچه مون گل داشت
...
جوابم نکن مردم از ناامیدی
شاید عاشقم شی خدا رو چه دیدی
...
آخ که چقدر خوبه
قدم زدن با تو
...
عمر زندگی کوتاست مثه شعله ی کبریت
عمر هر چی غیر از عشق مثه عمر کوتاهه
...
تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه
هوایی شده بره پابوس امام رضا
...
نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام
هفت سین من تویی من فقط تو رو می خوام
...
خیلی وقته حرفامو از چشام نمی خونی
حالمو نمی پرسی دردمو نمی دونی
...
با عاشقای بیمزارت گریه کردم، با مادرای بیقرارت گریه کردم/ داغ برادر دیدمو آتیش گرفتم، با لالههای داغدارت گریه کردم
زخم تحمل روی دوشت خونه کرده، پیشونیه درد آشنایی داری ای خاک/ هیشکی نمیتونه تو رو از من بگیره، تا جون به تن دارم، فدایی داری ای خاک
...
زیر پرچم سه رنگ واسه پرچم سفید
مادرم دعا می کرد پدرم می جنگید
...
بختک رو زندگیمون افتاده پا نمیشه
با گریه هیچ دردی از ما دوا نمیشه
...
مثل گنجشکی که ، زیر برفا مونده
همه ی دلتنگیم ، پیش تو جا مونده
...