2011-12-03 23:51:04
2010-09-19 16:36:00
2010-09-19 16:36:18
2009-11-08 17:00:49
2015-09-14 01:11:30
2015-09-20 02:51:09
Lời: Homayoun Khorram
(شب چو دربستم و مست از می نابش کردم
شب چو دربستم و مست از می نابش کردمماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
...
ای چشم تو رخشان تر از الماس بداخشان
ای سینه سیمین تو آیینه رخشان
...
چه شبی چه مهی چه هوایی
چه هوای خوشی چه صفایی
...
امشب در سر شوری دارم، امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم، رازی باشد با ستارگان
...
در بر تو گریه کنان آمدم و برو برو گفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
...
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
...
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
...
زمستون که بیاد امروز و فردا
گلها پرپر میشن تو دست سرما
...
شمع و پروانه منم مست میخانه منم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
...
خاطرات عمر رفته در نظر گاهم نشسته
در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
...
یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری
گو که (ز هجرش) به فغانم فغانم
...
تنها ماندم
تنها ماندم
...
عشق من برتر از اندیشه خود
در خیال از تو بتی ساخته ام
...
شبی که آوای نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
...
یادم آن شب که در بستر سبزه ها
دیدمت گرم رقص شبانه
...