2011-11-12 19:54:47
2014-04-29 19:27:26
2012-01-17 01:21:56
2009-12-05 09:03:07
2009-11-19 05:51:51
2013-07-13 20:47:55
2011-10-04 06:38:21
2011-05-17 14:00:13
2014-04-29 19:31:34
2010-04-04 05:19:23
2012-01-25 01:10:31
2016-12-15 07:44:26
2016-12-28 01:42:10
Слова Esfandiar Monfaredzadeh
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
...
کاشکی تاریکی می رفت فردا می شد
صبح می شد چشمون تو پیدا می شد
...
دختری اونجا نشسته داره گریه می کنه
گلدون یاسش شکسته داره گریه می کنه
...
بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی
بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو
...
چشای آبی تو مثل یه دریا میمونه
دل خسته منم مثل یه ماهی میمونه
...
در چشم گلا دره دل شب
دره دل شب
...
با صدای بیصدا،
مث يه کوه، بلند،
...
تن تو ظهر تابستون و به یادم میآره
رنگ چشم های تو بارون و به یادم میآره
...
کوچهها باریک ان، دکونا بستهس
خونهها تاریک ان، طاقا شکستهس
...
اشاره کن که بشکفم
حتی در این یخ بستگی در این ترانه سوزی و
...
یه شب مهتاب
ماه میآد تو خواب
...