یادته اون شبای سرد زمستون یادته
کوچه های شب خیس زیر بارون یادته
وا می شد پنجره هامون رو به هم وقت سحر
خنکای نسیم صبح خروسخون یادته
چه با دلهره سر قرارمون می اومدیم
می زد از دلهره تو سینه دلامون یادته
بی تو هر شب سایه ام رو خسته دنبالم کشوندم
نازنین دل پرسه ها مو توی هر پس کوچه خوندم
رفته از یاد اون چشمای گریون می دونم
قصه غصه این مرد پریشون می دونم
چقدر آتیش سوزوندی با نگاهت تو نگام
آخه چشمات بازیگوش بودن و شیطون یادته
چشم روزگار نخواستش ما رو با هم ببینه
آخرش جدا شدیم با چشم گریون یادته
اون روزا دلای ما سنگی نبودن یادته
تعبیر خواب ما ، دلتنگی نبودن یادته
یادته روزای خوب آشنایی یادته
تو کتابمون نبود حرف جدایی یادته