یه وقتایی...یه جاهایی
آدم از زندگیش سیره
می خواد از غصه ها دور شه
ولی پاهاش به زنجیره
یه وقتایی آدم یک جا
دلش میگیره از دنیا
فریبه پشت هر لبخند
دروغه مهربونی ها
یه وقتایی...یه جاهایی
آدم از زندگیش سیره
می خواد از غصه ها دور شه
ولی پاهاش به زنجیره
کسی محرم نبود با من
نه هم غصه نه یک همدم
همه زخم زبوناشون
یه دردی شد روی دردم
همه زخم زبوناشون
یه دردی شد روی دردم
دیگه از آدما خسته م
دیگه نای شکستن نیست
گلایه کار بیهوده ست
کسی هم غصه با من نیست
به هر کس اعتمادم رو
سپردم کشتم و دیدم
که حتی از تن و سایه م
مث بیگانه ترسیدم
مث بیگانه ترسیدم
یه وقتایی...یه جاهایی
آدم از زندگیش سیره
می خواد از غصه ها دور شه
ولی پاهاش به زنجیره