کوه دماوند


شاهرخ

گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
میرفتیو از تو ،من دل نمیکندم
رفتیو من تنها ،با یاد تو میمانم
تا جان به تن دارم بهر تو میمانم
روزی تو می آیی ،ای رفته میدانم
خندیدیو گفتی ،اینهم یه سرابی بود
این آمدن رفتن ،یک لحظه خوابی بود
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
میرفتیو از تو ،من دل نمیکندم
رفتیو من تنها ،با یاد تو میمانم
رفتیو عطر تو در بسترم مانده
تنها زتو نامی در دفترم مانده
روزی که برگردی ای نازنین من
کنج قفس بی تو ،مشتی پرم مانده
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
میرفتیو از تو ،من دل نمیکندم
رفتیو من تنها ،با یاد تو میمانم
تا جان به تن دارم بهر تو میمانم
روزی تو می آیی ،ای رفته میدانم
خندیدیو گفتی ،اینهم یه سرابی بود
این آمدن رفتن ،یک لحظه خوابی بود
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
میرفتیو از تو ،من دل نمیکندم
رفتیو من تنها ،با یاد تو میمانم
رفتیو عطر تو در بسترم مانده
تنها زتو نامی در دفترم مانده
روزی که برگردی ای نازنین من
کنج قفس بی تو ،مشتی پرم مانده
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
میرفتیو از تو ،من دل نمیکندم
رفتیو من تنها ،با یاد تو میمانم
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم
گفتم که پابندم ،کوه دماوندم