کو یاری تا به دیارم برساند پیغامم را به نگارم برساند
کو غمخواری به کنارم بنشیند دلدارم را به کنارم برساند
من هم جدا شدم ز آشیانه من هم دلم شکسته ای زمانه
من هم به ناله ها عاشقانه در زمانه گشته ام فسانه
بی خبرم ز جای بی نشان تو بر لب من رسیده جان به جان تو
هجر تو شد نصیب من در این میانه، نصیب من در این میانه
چه شود که از گل زرد بشکسته دلی خبری
چه شود بر رخ من ز کرم فکنی نظری
چو نسیم سحر ز برم بگذر
بگذر که مگر گلی از گِل من به دمت چو روم ز نظر