کتاب سوخته


ابی

یک کتاب سوخته رو کی می تونه بخونه
با کسی که زنده نیست کی می تونه بمونه
کی می تونه خونه شو روی دریا بسازه
کی می تونه غیر تو ، به سراب دل ببازه
ای سپرده دل به هیچ ، ای به دنبال سراب
ای تو ساده تر از آب ، مثل بچه ای تو خواب
من یه روز دوست داشتنو مثل تو بلد بودم
خوب بودم با خوبیا با بدی ها بد بودم
حالا اما واسه تو یه بت پوشالی ام
تو پر از عاطفه ای اما من توخالی ام
یک کتاب سوخته رو کی می تونه بخونه
با کسی که زنده نیست کی می تونه بمونه
تو وجودم هیچی نیست ، برهوته برهوت
عمرتو هدر نده توی این کویر لوت
من که فردا ندارم ، تو به فکر فردا باش
کم کم عادت می کنی با زمین و آدماش