چه کنم کجا بگویم


مرضیه

تو که ای چه کاره هستی ز کجایی که شدی بلای من؟
چه کنم کجا بگویم که بلایی شده آشنای من؟
من و عشق و شور مستی
تو و عیش و نوش هستی
تا اسیرم به دست تو رهایی از چشم مست تو نمی توانم
تو همان آتشی که خود به دست من شعله ور شدی بر آشیانم
من عاشق وفایم
با محنت آشنایم
چو اسیر دام عشقم
من مست باده نوشم
دیدی اگر خموشم
چه کنم که رام عشقم
تا اسیرم به دست تو رهایی از چشم مست تو نمی توانم
تو همان آتشی که خود به دست من شعله ور شدی بر آشیانم
تو که ای چه کاره هستی ز کجایی که شدی بلای من؟
چه کنم کجا بگویم که بلایی شده آشنای من؟
من و عشق و شور مستی
تو و عیش و نوش هستی
تا اسیرم به دست تو رهایی از چشم مست تو نمی توانم
تو همان آتشی که خود به دست من شعله ور شدی بر آشیانم