در خانه به خانه گل خورشید دمیده
برخیز و نظر کن کسی از راه رسیده
در معنی پرواز، پر باز کبوتر
پهنای افق را همه در تور دریده
از بام تو تا بام من از کوچه به کوچه
خطی ز زمین تا به زمان باز کشیده
این ژاله ی تر نیست که بر سینه ی راه است
این شوق جهان است که بر خاک چکیده
گویند حریفان خبری نیست، بگویید
پس بهر چه این سبز و چنین سبز دمیده
این کیست که بر پنجره کوبید، بپرسید
در راه مگر باز چه پیغام شنیده
این کیست که باز از سر بازار میاید
کولی وش و دیوانه و از خویش رمیده
آواز کنیدش
در باز کنیدش
خواهد که بماند
یا این که نماند
آواز کنیدش
در باز کنیدش
خواهد که بماند
یا این که نماند
گویید که بر ما دامن بتکاند
کین ریل ز بازار به بازار دویده
انگار که خود داده و تاریخ پریده
مثل جنگل، مثل مهتاب و مثل طلوع
مثل همیشه ی رفتن، مثل همیشه شروع
مثل سبز و مثل سپید و مثل سرخ طلوع
[دامن خورشیدی دامن خورشیدی تو]
بیشه ی شیری بیشه ی شیری ایران
دامن خورشیدی دامن خورشیدی تو
بیشه ی شیری بیشه ی شیری ایران