شب چه مهتابه و ساکت ... من چه خسته و چه تنهام
برگهای سرخ و نارنجی.......له میشه به زیر پاهام
وقتی هم که تو نباشی پاییز تهران قشنگه
من فقط غمگین و سردم که دلم واسه تو تنگه
پاییز تهران رو بی تو لحظه لحظه می گذرونم
سایه خستم رو بی تو روی برگها می کشونم
پاییز تهران رو بی تو لحظه لحظه می گذرونم
سایه خستم رو بی تو روی برگها می کشونم
برگهای سرخ و نارنجی روی شاخه های درخت
تموم خیابونها رو انگاری کرده چراغون
ولی تو نیستی و تهرون مهمون برگهای زرده
این نبودن تو غم رو با دلم همخونه کرده
پاییز تهران رو بی تو لحظه لحظه می گذرونم
سایه خستم رو بی تو روی برگها می کشونم
پاییز تهران رو بی تو لحظه لحظه می گذرونم
سایه خستم رو بی تو روی برگها می کشونم
روی نیمکت های هر پارک......من به یادت می نشینم
توی ازدحام مردم.........هر کسی رو تو می بینم
برگهای سرخ و نارنجی روی شاخه های درخت
تموم خیابونها رو انگاری کرده چراغون
ولی تو نیستی و تهرون مهمون برگهای زرده
این نبودن تو غم رو با دلم همخونه کرده
پاییز تهران رو بی تو لحظه لحظه می گذرونم
سایه خستم رو بی تو روی برگها می کشونم
پاییز تهران رو بی تو لحظه لحظه می گذرونم
سایه خستم رو بی تو روی برگها می کشونم
پاییز تهران رو بی تو لحظه لحظه می گذرونم
سایه خستم رو بی تو روی برگها می کشونم