همشهری همشهری
انگار که با ما قهری
تنهائی بی مائی
انگار با دنیا قهری
هر گوشهء خاک خدا
در حاشیه قصه ها
ما همسفر جاده ها
با هم ولی از هم جدا
همشهری همشهری
انگار که با ما قهری
تنهائی بی مائی
انگار با دنیا قهری
در بسته و دل بسته تر
قهر تو ندارد اثر
وقتی که نداری خبر
من منتظرم پشت در
تو هم مثل من از دنیا بریدی
چرا که از وفا خیری ندیدی
ولی از من که همدرد تو هستم
نترس و دستتو بده به دستم
وفای من نثار تو
دلم آئینه دار تو
که یک دنیا وفا داری
تنت از سنگ و دل شیشه
بلور صاف آئینه
دل درد آشنا داری
اگه همخونه و خونه جدائیم
من و تو اهل یک آب و هوائیم
سکوت ما هزاران قصه داره
به آواز دل هم آشناییم
وجودم بی قرار تو
نگاهم انتظار تو
که یک دنیا وفا داری
درون سنگ اون سینه
به رنگ پاک آئینه
دل درد آشنا داری
همشهری همشهری
انگار که با ما قهری
تنهائی بی مائی
انگار با دنیا قهری