منو از پشت دیوار صدا میکردی نگو نه
یه جور خوبی به من نگاه میکردی نگو نه
جای پای ما دو تا از تو کوچه پاک نمیشد
کوچه رو از اسمامون سیاه میکردی نگو نه
چه روزایی چه روزای خوبی داشتیم
کاش اونارو تو کوچه جا نمی ذاشتیم
زیر بارون میدیدم که دست تو چتر منه
آخه دوست نداشتی بارون به تنم دست بزنه
بازیمون بود بازی عروس دومادی نگو نه
به من انگشتر کاغذی میدادی نگو نه
چه روزایی چه روزای خوبی داشتیم
کاش اونارو تو کوچه جا نمی ذاشتیم
تو همون کوچه نه جای پای تو مونده نه من
بچه ها میخوان که مثل ما عروس دوماد بشن
اما من دوست ندارم عروسیشون سر بگیره
چون نمیخوام مثل من وقتی بزرگ شدن بگن:
چه روزایی چه روزای خوبی داشتیم
کاش اونارو تو کوچه جا نمی ذاشتیم