نو رسیده


مهستی

عشق نو رسیده ام غم من از سخن گذشته
بکوی دیگری برو که عاشقی از من گذشته
یادم نیار بگذشته های تلخ جوانی
آتش بگیری کاتش گرفتمدر زندگانی
ره بگشامن که غمین سر بگریبان میگزارم
همچو غباری خانه بدوش و رو ببیابان میگذرم
یادم نیار بگذشته های تلخ جوانی
آتش بگیری آتش گرفتمدر زندگانی
دیگر در این دیوانگان دیوانه ای چون من نبینی
اما دریغا دیگراین قلب منو روشن نبینی
ای عشق سر کش از من گذشته دیوانه بازی
دریای دردم ای کوه آتش با من نسازی
ره بگشامن که غمین سر بگریبان میگزارم
همچو غباری خانه بدوش و رو ببیابان میگذرم
ای عشق سر کش از من گذشته دیوانه بازی
دریای دردم ای کوه آتش با من نسازی