تو نقشهی جغرافیات دعوت به راهی شدنه
دنیات پر از ایستگاه پر از ترن های رفتنه
من رهسپار موندنم چراغم اینجا روشنه
همه جهان همین جاها جای تو خلوت منه
تو برو، تو برو نمون، برو به سمت رفتنت
به جانب تازه شدن برو به نو شکفتنت
من به اقاقی متصل، تو دل سپار شاهپره
من پا گرفته سایمو، تو رو نسیم می بره
مسافر مقصد نو جادتو وردارو برو
هر کی به سمت خودشو نه دیگه من نه دیگه تو
مسافر مقصد نو جادتو وردارو برو
هر کی به سمت خودشو نه دیگه من نه دیگه تو
اگرچه از ترانه و رنگین کمون ساختم تو رو
اگرچه از شبنم و گل از عشق پرداختم تو رو
برو که عادت می کنم به شاعر رها شده
به سایه و به ابر و مه، به من بی رویا شده
با من خودیتر از نفس شدی و نشناختم تو رو
ساختمت و نشناختمت، نشناختم و باختم تو رو
نه من تو میشم نه تو من، میشی برو به سر زدن
منو رها کن به منو آلبوم خاطرات من
مسافر مقصد نو جادتو وردارو برو
هر کی به سمت خودشو نه دیگه من نه دیگه تو
مسافر مقصد نو جادتو وردارو برو
هر کی به سمت خودشو نه دیگه من نه دیگه تو