شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی
همبغض معصومت را نشکفته پرپر کردی
همبغض معصومت را نشکفته پرپر کردی
ننگت باد ای دست من ای هرزه گرد بینبض
آن سرسپردهات را بی یار و یاور کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشیها آخر چرا سر کردی
دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
سربرده در گریبان بیخودتر از همیشه
حیفت نهایتی که با من برابر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشیها آخر چرا سر کردی
دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زهر این نفرین نامه جای خون در من جاری
این آخرین شعرم را پیش از من از بر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشیها آخر چرا سر کردی
دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زجری همیشه بهتر با من ترحم هرگز
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
دستی با این بی رحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
بر من فرود