نامهربون نامهربون آخر اسیرم کردی
رفتی سراغ این و اون از غصه پیرم کردی
از بس نشستم منتظر چشمام به در سیاه شد
از زندگی ای بی وفا آخر تو سیرم کردی
باز دستی دستی دستی دلمو زدی شکستی
تا اومدم سراغت در خونتونو بستی
به فکر تو هستم چه کاری دادی دستم
دوباره مثل هر شب سر کوچتون نشستم
بیا کنار من باش تو برگ و بار من باش
تو سرمای زمستون تو نوبهار من باش
باز دستی دستی دستی دلمو زدی شکستی
تا اومدم سراغت در خونتونو بستی