نا رفیق


خشایار اعتمادی

دیگه بسه دلکم
زاری نکن واسه نارفیق خودآزاری نکن
کهنه شد رسم رفاقت دلکم
بیش از اینها دیگه غمخواری نکن
از گذشته هر چی انباشتی رو هم هر چی دیدی و شنیدی بیش و کم
یاد خیری کن رفیقان را به عشق نارفیقان را فراموش دلکم
یکی با تیغ برهنه شد رفیق یکی میکشید تنت رو به حریق
اما انگار یکی از عهد قدیم برات عاشقونه یار بود و شفیق
اون رفیقی که تو قلبش تو رو دید باورت کرد درد و دلهاتو شنید
برای شبای با تو بودنش یه عالم از آسمون ستاره چید