دارم ز جان ای مهلقا مهر تو پنهان در بغل
دارم ز جان ای مهلقا مهر تو پنهان در بغل
باشد مرا از فرغتت داغ فراوان در بغل
باشد مرا از فرغتت داغ فراوان در بغل
در کنج عزلت سربرم دور از رقیبان دغل
دور از رقیبان دغل
در کنج عزلت سربرم دور از رقیبان دغل
دور از رقیبان دغل
هر شب خیالت را کِشم ای ماه تابان در بغل
هر شب خیالت را کِشم ای ماه تابان در بغل
دارم ز جان ای مهلقا مهر تو پنهان در بغل
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم
بی تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل
بی تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل
دارم ز جان ای مهلقا مهر تو پنهان در بغل
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم
بی تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل
بی تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل