آه ای صدای خسته
مطرب دل شکسته
ساز صدا شکسته
ای تو به شب نشسته
آه ای صدای خسته
مطرب دل شکسته
نگو صدا ندارم
حال و هوا ندارم
ای مطرب پیر یار وفادار
ای معنی عشق آواز عاشق
آواز سر کن سازتو بردار
آه ای صدای خسته
مطرب دل شکسته
نگو صدا ندارم
حال و هوا ندارم
حالا که مطربای شهر
ساز صمیمی ندارن
زخم به سازی میزنن
حال قدیمی ندارن
هوای عشق تو صدات
صدای پای خستگی
چاوش این مخلعی
تاب به تبار خستگی
ای مطرب پیر یار وفادار
ای معنی عشق آواز عاشق
آواز سر کن سازتو بردار
آه ای صدای خسته
مطرب دل شکسته
نگو صدا ندارم
حال و هوا ندارم
حالا که مطربای شهر
ساز صمیمی ندارن
زخم به سازی میزنن
حال قدیمی ندارن
حالا که ساز قصه ها
سوز حقیقت نداره
سکه سینه سوخته ها
قلب و قیمت نداره
ای مطرب پیر یار وفادار
ای معنی عشق آواز عاشق
آواز سر کن سازتو بردار
آه ای صدای خسته
مطرب دل شکسته
نگو صدا ندارم
حال و هوا ندارم
آه ای صدای خسته
مطرب دل شکسته
نگو صدا ندارم
حال و هوا ندارم