مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم
دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم
گفت که دیوانه نیی لایق این خانه نیی
رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نیی رو که از این دست نیی
رفتم و سرمست شدم وز طرب اکنده شدم
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم
چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم
چون که زدی بر سر من مست و گدازنده شدم
شکر کند چرخ فلک از ملک ملک و ملک
کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم