مرا کشتی و رفتی


ترانه سرا: رحیم معینی کرمانشاهی
پروین

در بر تو گریه کنان آمدم و برو برو گفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
بی خبر از سوز دل خون شده ام به من برآشفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
باورم نمی آمد به این زودی چنین بی وفا شوی
ز عاشق جدا شوی
من هم از خدا خواهم
تو هم روزی شوی عاشق و چون من
به غم مبتلا شوی
در بر تو گریه کنان آمدم و برو برو گفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
به چشم من قامت چون سرو تو هر لحظه قیامت کند
چه بعد از این جور فلک تاب من شکسته قامت کند؟
در بر تو گریه کنان آمدم و برو برو گفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
بی خبر از سوز دل خون شده ام به من برآشفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
این آتش دل بی قرارمه آشنای دردم ندیده رفتی
دردا که عاقبت چون کبوتر از آشیان سردم پریده، رفتی
در بر تو گریه کنان آمدم و برو برو گفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
بی خبر از سوز دل خون شده ام به من برآشفتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی
مرا کشتی و رفتی