محض رضای خدا به من بگو بی وفا
بعد یه عمر آشنایی چرا گشتی جدا
گفتی تا روز پیری تا وقتی که بمیری
تا دنیا دنیا باشه پیشم می مونی و نمیری
بگوبا که هستی حالا کی رو می پرستی
دستای گرمت و گذاشتی تو چه دستی
تو تاریکی شبهای منه زار
بگو شمع شب افروز که هستی
محض رضای خدا به من بگو بی وفا
بعد یه عمر آشنایی چرا گشتی جدا