پدرا پدربزرگا ، مادرا مادربزرگا ، مثلِ گل مثلِ بهارین
دلامون نازک و نرمه ، چشامون چشمه شرمه ، اشکامونو درنیارین
کاشکی می شد برای بزرگترامون قصرای طلا می ساختیم
مثِ آب چشمه ها آیینه هاشو صاف و پر جلا می ساختیم
ابر فتنه وقتی سنگ غم می بارید ، سینه مونو سپر بلا می ساختیم
چشامون دروغ نمیگن واسه ما چراغ راهین
گرچه پشتتون خمیدس واسه ما پشت و پناهین
ماها مثل شب و روزیم شما مثل مهر و ماهین
کاشکی می شد با شما تو شهر عاشقا بمونیم
مثل اون قدیم ندیما قصه وفا بخونیم
رمز روزا رو بفهمیم
راز شبهارو بدونیم