پشت سرم اگر، طوفانی سرکشه
اگرکه روبروم شب شعله می کشه
دلواپسم نباش، من مرد حادثه م
از قلب اشک و خون به خونه می رسم
دلواپسم نباش، ای ماه ساکتم
دلواپسم نباش، که من به یادتم
به فکر غربت گل های پرپرم
باید که از شب دلهره بگذرم
میون بارش بارون اضطراب
سر دو راهی آرامش و عذاب
باید که از خودم بی وقفه بگذرم
فردای روشنو به خونه بسپرم
جاده اگر پر از سراب و وحشته
اگر که مقصدم مسلخ غربته
دلواپسم نباش من اهل رفتنم
من تو هجوم این طوفان نمی شکنم