ای راز من ای یار
با اینهمه احساس
در جام دلم زهر نکن
بهر خدا قهر نکن
دست نگهدار
از طرز نگاهم
دانی که چه خواهم
بیزارم از این شهر نکن
بهر خدا قهر نکن
دست نگهدار
باشد که تمنا(؟)
سوی تو نهم پا
در جام طرب زهر نکن
بهر خدا قهر نکن
دست نگهدار
بگذر از این بدگمانی
که یه حرف
این و آن مرا
تو چه خوب و مهربانی
مرو از این آشیان مرو
بیا و از گذشته ها
دیگر سخن مگومگو
بجز حدیث عاشقی
به گوش من مگو مگو
از من خطا
دیدی اگر
ترکم مکن
دیگر خطا نمی کنم
خو کرده ام با عشق تو
تا زنده ام
تو را رها نمی کنم
مهر تو را
قهر تو را
به جان و دل پذیرم
گیرم اگر
ترکم کنی
دل از تو بر نگیرم
بگذر از این بدگمانی
که یه حرف
این و آن مرا
تو چه خوب و مهربانی
مرو از این آشیان مرو
بیا و از گذشته ها
دیگر سخن مگومگو
بجز حدیث عاشقی
به گوش من مگو مگو