از عاشقی گفتی و دنیای عشق
از آرزو گفتی و فردای عشق
سوی من ساده ی دلباخته
باز نمودی همه درهای عشق
حاتم طائی شدی و مهربان
سفر نمودین به رویای عشق
خوب می دونی که کار دلم رو ساختی
من به تو و تو دل من بافتی
به نام خونه قفسی ساختی
منو تویه اون قفس انداختی
منو تویه اون قفس انداختی
من به هوای تو پرم باز شد
مرغ دلم عاشق پرواز شد
دوست دارم گفتنا آغاز شد
به پای من اشک تو سیلاب بود
کینه درون دل ما خواب بود
عزیز تو بودن نایاب بود
خوب می دونی که کار دلم رو ساختی
بند تن و تو دل من بافتی
به نام خونه قفسی ساختی
منو تویه اون قفس انداختی
منو تویه اون قفس انداختی
از عاشقی گفتی و دنیای عشق
از آرزو گفتی و فردای عشق
سوی من ساده ی دلباخته
باز نمودی همه درهای عشق
حاتم طائی شدی و مهربان
سفر نمودین به رویای عشق
خوب می دونی که کار دلم رو ساختی
بند تن و تو دل من بافتی
به نام خونه قفسی ساختی
من و تویه اون قفس انداختی
من و تویه اون قفس انداختی
من و تویه اون قفس انداختی
من و تویه اون قفس انداختی
من و تویه اون قفس انداختی
من و تویه اون قفس انداختی