قصه


شاهرخ

قصه اینجوری شروع شد
که تو بیقراری من. تو رسیدی
منو دیدی
مثل خورشید تو تابیدی
به تن مرده عشقم تو دمیدی
منو دیدی
قصه اینجوری شروع شد
اون سوار خسته راهی که کشیدی
تا دم کوچه احساس و پریدی
منو دیدی . منو دیدی . منو دیدی
قصه اینجوری شروع شد
قصه عشق من و تو
قصه پاییر و برگه
قصه کوچ و تگرگه
قصه جنگل و رازه
قصه درد و نیازه
قصه درد و نیازه
قصه اینجوری شروع شد
حالا من موندم و احساس
که یه دنیاست
آخر عشق من و تو یه معماست
غصه ما رو نخور
صبح غزلخون دیگه پیداست
دیگه پیداست
قصه اینجوری شروع شد
که تو بیقراری من . تو رسیدی
منو دیدی
مثل خورشید تو تابیدی
به تن مرده عشقم تو دمیدی
منو دیدی
قصه اینجوری شروع شد