قدیمها


مهستی

قدیما حرفا شیرین . چون عسل بود
میون مردمی ضرب المثل بود
از یه گل بهار نمیشه
بی وفا که یار نمیشه
واسه عاشقا هیچ دردی
درد انتظار نمیشه
یه گل دادی به دستم
خیال کردم بهاره . خیال کردم بهاره
به دل گفتم نخور غم . آی نخور غم
دیگه پایان کاره . دیگه پایان کاره
قدیما حرفا شیرین . چون عسل بود
میون مردمی ضرب المثل بود
از یه گل بهار نمیشه
بی وفا که یار نمیشه
واسه عاشقا هیچ دردی
درد انتظار نمیشه
همیشه قلب من میل به غم داشت
انگار دل تنگم تو رو کم داشت
به قلبی که به خود ندیده عشقی
عاشق نشدن حکم ستم داشت
عاشق نشدن حکم ستم داشت
از وقتی میدونم تو رو دارم
بیشتر به خودم امیدوارم
بیشتر به خودم امیدوارم
قدیما حرفا شیرین . چون عسل بود
میون مردمی ضرب المثل بود
از یه گل بهار نمیشه
بی وفا که یار نمیشه
واسه عاشقا هیچ دردی
درد انتظار نمیشه
واسه من بریده از صف عشق
تو یک ندای عاشقانه بودی
واسه بیدارباش این دل خواب
واسه من بهترین بهانه بودی
واسه من بهترین بهانه بودی
از وقتی میدونم تو رو دارم
بیشتر به خودم امیدوارم
بیشتر به خودم امیدوارم
قدیما حرفا شیرین . چون عسل بود
میون مردمی ضرب المثل بود
از یه گل بهار نمیشه
بی وفا که یار نمیشه
واسه عاشقا هیچ دردی
درد انتظار نمیشه