برخیز و چاره کن فصلی دوباره کن
برخیز و چاره کن فصلی دوباره کن
با من بگو که کدامین حدیث باد
جز میله های قفس
این بار غصه را به قناری سپرده است
در جشنواره گل پاییز چه پر فریب
غمگین غزلواژه هجرت سروده است
برخیزوچاره کن فصلی دوباره کن
برخیزوچاره کن فصلی دوباره کن
آه از نهاد خسته پروانه بر نخواست
همراز رقص مرگ همراه شمع و اشک
مارا ببین چگونه کفتار روزگار
فرهنگ غصه داد
در میهمانی دشت تشنه باران
از ابر کینه ها
نبارید جز تگرگ قصاص ز آسمان
برخیزوچاره کن فصلی دوباره کن
برخیزوچاره کن فصلی دوباره کن
از تیرگی شب برادر رنگ غم
با صبح دلپذیر از روشنی بگو
آشتی کن تو با سرمستی بهار
با ابر غصه دار از دلخوشی بگو
زنگار غصه را از آینه بگیر
با خاطره تو از دلبستگی بگو
برخیز و چاره کن فصلی دوباره کن
برخیز و چاره کن فصلی دوباره کن ...